عصر طلایی نخستین دوران زندگی بشر در ادبیات
کلاسیک یونان است که هزیود شاعر در کتاب تئوگونیا و همچنین دیگر کتابش یعنی اعمال
و روزها به تفصیل به شرح آن پرداخته است. عصر طلایی زمانی بوده است که در آن تمام
اسباب و وسائل راحتی بشر به وفور در اختیار همگان بوده است، اخلاقیات در سراسر
گیتی حاکم بوده است، هیچگاه پایانی بر لطافت فصل بهار نبوده و مردم آن عصر زمانی
که در می گذشتند تبدیل به خدایانی با قدرت و قوه خارق العاده به نام "
دایمون" می شدند و سپس با آن شکل و شمایل در زمین سیر می کردند!
هزیود در کتاب اعمال و روزها «Works and Days»
این دوران را اینگونه شرح میدهد:
« بشر در این دوره همچون ایزدان بدون سوگ می
زیستند، به دور از هرگونه حزن و محنت؛ نه تنها تیره بختی در آنان کارگر نبود بلکه
همواره ضیافتی برپا میکردند تا ارواح پلید از آنان دور گردد. زمانی که آنان می
مردند؛ هر چند که خواب بر آنان غلبه می یافت، اما آنان همچنان از تمام مواهب نیک
برخوردار بودند؛ تمام میوهای بارور زمین بدون هیچ مضایقه ای در اختیار آنان بود.
آنان با صلح و آسودگی می زیستند.»
ویرژیل شاعر روم باستان که در کنار "
هوراس" و "اووید" سه رکن اصلی شعر لاتین به شمار می روند، در یکی
از اشعار خود با مقایسه تحلیلی از دوران خود با عصر طلایی در اساطیر یونان نوید
رسیدن آینده ای پر امید را می دهد که شعار معروف « Novus ordo seclorum»
نظم نوین اعصار با الهام گرفتن از بند چهارم شعر او شکل گرفته است.
عصر بزرگ بشر دوباره باز خواهد گشت
عصر طلایی بازخواهد گشت
زمین همچون پوست یک مار نو خواهد گشت
زمستانش همچون علف هرز به دور انداخته خواهد
شد
سپهر آسمان لبخند خواهد زد، و ایمانها و
امپراطوری ها سوسو زنند...
در این عصر تایتانها بر زمین حکمرانی می
کردند، دورانی که نهایتا با غلبه زئوس پایان پذیرفت. اما همانگونه که گفتم
تایتانها دوازده ایزد بودند که توسط
مادرشان گایا ( زمین) و پدرشان اورانوس (آسمان) پدید آمدند.
کرونوس- ارباب زمان « Cronus- The lord of the time»
وی فرمانروا و راس تایتانها بود و والدینش
گایا و اورانوس بودند. پس از آنکه دوازده تایتان و دیگر فرزندان گایا یعنی سیکلوپ
ها ( غولهای یک چشم) و هکاتونکایرها ( هیولاهای صد دست) به دنیا آمدند، پدرشان به
شدت از آنها متنفر شد؛ تنفر او به حدی بود که سیکلوپ ها و هکاتونکایرها را به
سرزمین اسفل ظلمات « تارتاروس» که در زیر زمین بود افکند. این عمل سبب خشم مادرشان
گایا شد، سپس او کرونوس و پنج برادر دیگرش را گرد هم آورد و آنها را ترغیب کرد که
پدرشان را با داسی که خود ساخته بود اخته کنند ولی در بین آنها تنها کرونوس راغب
به انجام این کار شد لذا گایا آن داس را به او داد.
پس از زمانی که اورانوس برای همخوابگی نزد
گایا آمد، کرونوس با آن داس به سمت او حمله کرد، او را اخته کرد و بیضه هایش «Testicle»
را به دریا افکند. از قطره های خونی که بر زمین ریخته شد ؛ گیگانها « هیولاهای
بزرگ با دهانی مار مانند» و ارینی ها « الهه های انتقام» زاده شدند و از کفی که
گرد اندام او بر سطح دریا پدید آمد، آفرودیته « الهه عشق» پدید آمد. پس از این عمل
اورانوس او را هشدار داد که روزی این سرنوشت برای تو نیز تکرار خواهد شد و فرزندت
تاریخ را به نحوی شوم تر برایت تداعی خواهد کرد! که البته بعدها کرونوس توسط پسرش
زئوس سرنگون شد!
داستانهای که هزیود شاعر در کتابش به شرح
آنها پرداخته است، پر است از مواردی برای عبرت آموزی، اساطیری که او معرفی می
نماید از قساوت، بی اخلاقی و اعمال وحشتناک سرشارند و رسوا ترین روابط جنسی را با
بی پروایی انجام می دادند. اما اینجا لازم به گفتن مطلبی کوتاه درباره داس معروف
کرونوس « The
Cronus’ sickle» است و آن
اینکه در ادبیات رنسانس و بعدها بویژه در ادبیات مدرن این داس را سمبلی قرار دادند
برای سرکوبی مخالفان توسط رهبران دیکتاتور. البته پس از انقلاب اکتبر توسط
بولشویکها در روسیه تزاری آنان این نماد را در کنار چکش در پرچم معروف خود به کار
بردند.
کرونوس پس از کشته پدرش در راس تمام
تایتانهای نسل اول جای گرفت و سپس با خواهرش رئا «Rhea»
که با لقب مادر خدایان «The mother of gods» نیز شناخته
می شود ازدواج کرد. بر روی معنا و ریشه نام رئا بحث فراوان است چنانکه افلاطون در
کتاب کریسیپوس ریشه نام او را برگرفته از سلیس و روان به یونانی «Reho»
دانسته و برخی دیگر ریشه نام او را با انار به یونانی «Roa»
یکی دانسته اند. امروزه دومین قمر بزرگ سیاره کیوان به افتخار او " رئا"
نامگذاری شده است.
رئا در ازدواج با کرونوس صاحب شش فرزند شد «
پوزئیدون [ فرمانروای دریاها] هادس Hades [فرمانروای
دنیایی مردگان] دمتر Demeter [الهه
حاصلخیزی] هستیا Hestia
[الهه بانو باکره] هرا Hera [الهه
آسمانها و ملکه ایزدان کوه المپ] و سرانجام کوچکترین فرزندشان یعنی زئوس [ پادشاه
خدایان و فرمانروای کوه المپ]
کرونوس همواره از نفرینی که پدرش اورانوس
کرده بود هراسان بود، پدرش پیش بینی کرده بود که روزی توسط یکی از فرزندانش به زیر
کشیده خواهی شد، به این دلیل او یکی پس از دیگری تمامی فرزندان تازه متولد شده خود
را می بلعید. رئا از این کار بسیار ناراحت بود و زمانی که زئوس را به دنیا آورد
تصمیم گرفت که سنگی به نام اومفالوس « به معنای وسط» را در لباسی پیچیده وآن را به
کرونوس بدهد تا بدینگونه جان ششمین فرزند خود را نجات دهد. او این کار را کرد و
کرونوس آن سنگ را بلعید بدین سوی رئا توانست جان آخرین فرزندش را نجات دهد و سپس
او را به جزیره کرت برد و درون غاری در کوه ایدا «Ida»
او را در خفا پرورش داد. ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن ادامه داستان را اینگونه
شرح می دهد:
« هنگامی که زئوس بزرگ شد، دارویی تهوع آور
را به کورونوس خوراند و باعث شد که وی آن پنج فرزندی را که بلعیده بود بالا بیاورد
و پس از آن جنگی ده ساله میان تایتانها و شش فرزند کورنوس درگرفت که سرانجام
تایتانها شکست خورند و سلطنت میان زئوس و دیگر خواهران و برادرانش تقسیم شد. زئوس
تمام تایتانها بعلاوه " تایفون" «اژدهای آتشین» را به سرزمین تارتاروس
تبعید کرد و اما او کار پدرش را تکرار نکرد، او به سلطنت پدرش را سرنگون کرد اما
وی را بخشید و به جای تبعید به ظلمات تارتاروس او را به کشتزار الیسین «Elysian»
فرستاد جایگاهی که درآن مردگان به آرامش می رسیدند و این آغازی بود بر فرمانروایی
خدایان المپ نشین»
در ادبیات کلاسیک یونان سرزمین الیسین نقطه
مقابل ظلمات تارتاروس بود و شاید بتوان برای درک بهتر این واژگان آنها را با معنای
بهشت و دوزخ برابر دانست.اما پیش از پایان این بخش خوب است که مختصری هم راجع به
متیس «Metis»
صحبت کنیم. او جزو تایتانهای نسل اول ( 12 تایتان) نبود بلکه از فرزندان آنان بود
و در واقع تایتان نسل دوم محسوب می شد، اما او با این وجود نقشی بسیار پررنگ در
سرنگونی فرمانروایی تایتانها بر عهده داشت و به نوعی آتش جنگ ده ساله را او روشن کرد. او بود که به خواست
زئوس داروی تهوع آور را به کرونوس داد. زئوس با او ازدواج کرد و آن دو صاحب
کاراکتری مهم و پررنگ در میان اساطیر یونان شدند، الهه ای که پس از گذر هزاران سال
هنوز مردم نام او را بر زبان می آورند. بله آنها " آتنا" را پدید آوردند.
آتنا الهه شهر آتن شد و یونانیان باستان نام شهر آتن را به افتخار او چنین
نامیدند. او در ادبیات کلاسیک نه تنها نگهبان شهر آتن نامیده شده است بلکه الهه
خرد، فرزانگی و عدالت نیز به شمار می آید. لازم به ذکر است که آتنا در ادبیات
لاتین با "منروا" Menrova قابل قیاس
است.

