۱۳۹۶/۰۶/۱۹

ادبیات ابزورد – بخش نخست

برای خوانش راحت‌تر، فایل PDF سه بخش را در اینجا بیابید...  


سرانجام سده بیستم آغاز شد، سده‌ای که با رشد گسترده تکنولوژی عجین شده بود، عصری که در نهایت انسان را تبدیل به موجودی بی روح و ماشین زده کرد. در چنین عصر و جامعه‌ای، ارزش‌های انسانی از جامعه رخت بر می‌کنند.
عواطف انسانی به راحتی در هیولای ماشینی عصر مدرن حل می‌شوند و انسان‌ها مبدل به قالبی خالی از اخلاقیات و ارزش‌ها می‌شوند.حال ما، به عنوان محصولات این هیولای ماشینی به سوی وادی پوچی و بی معنایی در حرکتیم، آن هم با سرعتی عنان گسیخته و جنون وار. در نهایت گمان می‌کنیم بیگانه‌ای هستیم که به این جهان تبعید شده‌ایم. به قول آلبرکامو در افسانه سیزیف :
«جهانی که محروم از خیالات و روشنی‌ها باشد، انسان حس می‌کنددر آن  بیگانه است. این تبعید بدون دست آویز است، زیرا از خاطرات زمان‌های گذشته یا از امید قلمرویی موعود محروم است. براستی این جدایی میان انسان و زندگی، هنرپیشه و دکور، حس پوچی است.»
متن در ادبیات ابزورد همانند آدم این عصر فاقد منظور و هدف است. در واقع ابزورد سعی بر آن داشت که آینه‌ای تمام قد باشد در برابر انسان عصر حاضر. آنگونه اوژن یونسکو آن را بازگو می‌کند:
« ابزورد چیزی است که عاری از معنی باشد»
برای واکاوی این ادبیات بهتر است از ساموئل بکت آغاز کنیم و قاعدتا آغاز هم با نمایش‌نامه در انتظار گودو او خواهد بود، نمایش‌نامه‌ای که به هیچ وجه قصد داستان‌گویی ندارد، نمایشی که به قول دو کاراکتر اصلی آن «دی‌دی» (ولادیمیر) و «گوگو» (استراگون) هیچ خبری در آن رخ نمی‌دهد، نه کسی می‌آید و نه کسی می‌رود؛ تنها انتظاری لعنتی ، پوچ، بزرخ‌وار و یا هر چیز دیگر که آن را بنماند در میان است. کسی به نام گودو قرار است بیاید ولی نمی‌آید، یعنی دست آخرهم معلوم نمی‌شود که می‌آید یا نه.
هم در پایان پرده اول و هم پایان پرده دوم ، این دو کاراکتر انتظار گودو را می‌کشند ولی آن دو بدون تغییر، بی هدف و بی‌نتیجه در همان جا باقی می‌مانند.
دی‌دی و گوگو در انتظار گودو

در مورد نام نمایش‌نامه هم ابهاماتی وجود دارد .چرا این دو در انتظار گودو هستند ؟ اصلاً گودو کیست؟ خداست؟ منجی است؟ خود زندگی است ؟ حقیقت است؟ پرسشی که بی‌پاسخ مانده و ساموئل بکت درباره آن گفته است «اگر خودم می‌دانستم چیست که در نمایش‌نامه می‌گفتم.»
محور نمایش‌نامه که ظاهراً گودو بود به حاشیه رانده می‌شود و اکنون رنج انتظار که به نوعی حتی مایه استهزا دو کاراکتر نیز قرار می‌گیرد، در درجه اول اهمیت قرار می‌گیرد. انتظار، تبدیل به محور نمایش‌نامه می‌شود، ولی انتظار برای چه ؟ 

انتظاری که البته بیهوده‌گی و بی ثمر بودن آن عیان است و دو کاراکتر گه گاه از همدیگر می‌پرسند چرا اینجا هستند و اصلاّ چرا نمی‌روند؟


منابع

آلبر کامو، افسانه سیزیف ، ۱۳۸۲ ، نشر دنیای نو
آلبر کامو، بیگانه، ۱۳۹۴، نشر علمی و فرهنگی
ادوارد آلبی، نمایش‌نامه چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟ ، ۱۳۹۴، انتشارات مروارید
مارتین اسلین، تئاتر ابسورد، ۱۳۹۵، نشر اختران
Max Shulz, Black humor fiction of the sixties, 1973
Richard E. Baker, The Dynamic of the absurd in the Existentialist novel, 1993
K.M. Newton, Literature & tragic, chapter 7, 2008
William Hutchings, Samuel Beckett’s waiting for Godot:  a reference guide, 2005
Samuel Beckett, Waiting for Godot play, 1952

  

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر